دیکشنری
داستان آبیدیک
glazed tile
gle͡izd ta͡il
فارسی
1
عمومی
::
اجر كاشی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GLASSWORKER
GLASSWORT
GLASSY
GLASWEGIAN
GLAUBER SALT
GLAUBER'S SALT
GLAUBERS SALTS
GLAUCOMA
GLAUCOMATOUS
GLAUCONITE
GLAUCOPHANE
GLAUCOUS
GLAZE
GLAZE OVER
GLAZED CERAMIC
GLAZED TILE
GLAZIER
GLAZIER'S PUTTY
GLAZIERY
GLAZING
GLAZING BAR
GLAZY
GLEAM
GLEAM WITH
GLEAMY
GLEAN
GLEAN FROM
GLEANER
GLEANINGS
GLEBE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید